خوش بینی به نظر من یعنی با دیدگاه حرفهای به زندگی نگاه کردن و بد بینی یعنی آماتور بودن در برابر مسائلی که بهشون نام تلخ یا اتفاق بد میدهیم. به تعبیر من زندگی هنگام بروز یک مشکل، فرصت بینظیری در اختیارمون قرار میده که من بهش میگم فرصت کیمیاگری. باور کن میشه از بدترین پیشآمد شرایطی را بوجود آورد که از طلا با ارزشتر باشه.
وقتی به حرفهای آرام زندگی خوب گوش ندهیم، بلندتر صدامون میزنه و اگر متوجه نشیم بعضی وقتها سرمون داد میزنه. پس باید گوش کردن زمزمه های زندگی را تمرین کنیم. محبت کردن به اطرافیان تمرین خوبیه برای شنیدن زمزمه های زندگی.
Archive for the ‘حرفه ای’ Category
گوش کردن زمزمه های زندگی
Posted in نظر, از دل نوشته ها, حرفه ای, tagged خوش بینی،کیمیاگری،محبت on اکتبر 28, 2008| 3 Comments »
شفقت
Posted in نظر, حرفه ای, tagged محبت،زندگی،شفقت on اکتبر 24, 2008| Leave a Comment »
شفقت با دیگری یعنی باور کنیم که هر یک از ما در محدوده باور ها ، تجربهها و سطح آگاهیمان، سعی میکنیم بهترین کار را انجام دهیم. شاید بتوان قضاوتهای ارزشی مثل بد و خوب را برداریم و از صفت آگاه و نا آگاه برای آدمها استفاده کنیم.اگر کسی را ناآگاه بدانیم کمتر بر او خشم میگیریم و آسانتر میبخشیم، آنوقت راه ابراز محبت هموارتر میشود.
با محبت به دیگران زندگی کردن به تعبیری حرفهای تر زندگی کردن است. محبت مثل کیمیاگری است و زندگی فرصتی برای این هنر است. نظر شما چیه؟
با خود چه می کنیم
Posted in نظر, حرفه ای, tagged زن، انصاف، آبرو on اکتبر 23, 2008| 3 Comments »
چند روز پیش دوباره داشتم یکی ازکارتونهای پلنگ صورتی را میدیدم ،قسمتی بود که جناب پلنگ صورتی طی رقابتی شدید با رقیب همیشگی (که حالا یک نقاش ساختمان بود) مدام رنگ صورتی را جایگزین رنگ آبی میکرد. تو بخوان مخالف و اختلاف نظر در ملایمترین حالت و بخوان دشمن و جنگ در حالت رایجتر. در قسمت آخر کارتون ، رقیب به گمان خود راه چاره را در حذف سطلهای رنگ صورتی جناب پلنگ دید ( محو رقیب) که همان دفن تمام سطلها در زیر خاک بود. باز هم تو بخوان از میدان بدر کردن دشمن غدار به نامردی. ابتدا با خشم پا میکوبید بر مزار سطلهای رنگ و کم کم پایکوبی و شادی نمود ، شادی کردنی. آنهم از نوع موزون و آهنگین.هنوز از پس فتحی چنین درخشان دمی بیش نیاسوده بود که روییدن گلهای صورتی در کنار خانه آقای آبی شروع شد و تمام حیاط خانه و باغچه و درختان و حتا خانه وی ( این جناح) به رنگ دشمن ( آن جناح یا رقیب) شد. که خود کاشته بود سطلهای رنگ دشمن را (تو بخوان بذر آنچه دوست نداشت و از آن بدش میآمد و زیبنده خود نمیدانست) در زمین خود.
این روزها تبلیغ فیلمی را در اینترنت دیدم که حکایت انداختن طشت رسوایی فردی ازجناح رقیب بود از بام. تو بخوان آی بیایید که مچ گرفتیم و چون به خلوت میروند آن کار دیگر میکنند و چنین و چنان.
عزیز دل برادر با چه مخالفی؟ با پخش این فیلم آنهم با چنین هیجانی چه روشنگری یا اصلاحی انجام میشود؟
با شکستن حریم خصوصی افراد مخالفی؟ که شکستی. با نقض حقوق بشر مخالفی؟ که نقض کردی. از حقوق زنان و حق مالکیت زنان بر زندگی و جسم و جانشان دفاع میکنی؟ که زنی را در خطر سنگسار قرار دادی.
از سر نفرت نکاریم بذر آنچه که نمیخواهیم.
پ.ن اول :
آرام تر و منصف تر باشیم. ( حرفه ای تر )
بار کج به مقصد نمی رسد.
پ.ن دوم:
هنوز از دفن آبروی آن دختر معصوم (آن بازیگر مظلوم و بیگناه ) گورکنان برنگشته اند که زنی دیگر را آبرو بردید.
چه دختران و زنانی که در بند هستند.
نسل امروز،حاصل مزارع آفت زدهٔ پدران خویش را درو میکند
Posted in Uncategorized, نظر, حرفه ای, tagged نسل امروز، آماتور،حرفه ای،تغییر،توهم،نظر on اکتبر 18, 2008| 2 Comments »
نسل امروز، حاصل مزارع آفت زدهٔ پدران خویش را درو میکند. (بر گرفته از سایت goftogoo.net)
اما این گفته زیاد گویا نیست.پدران امروز،خود فرزندان دیروز هستند و میراث پدران خود برده اند.پس این دور تکراری از کجا شروع شده؟
زمانه عوض میشود و تغییر میکند.فرزندی که چشم بر واقعیت زندگی امروز خود ببندد و از نگاه پدر، به امروز خود بنگرد،مزرعه آفت زده ای برای فردای فرزندش به ارث خواهد گذاشت. امروز واقعی است و دیدن شرایط امروز، واقع بینی است. آنکه واقع بین نیست ، دچار توهم است. اگر با ابزاری قدیمی یا روشی نامتناسب بخواهیم کاری انجام دهیم یعنی آماتور هستیم . آدم اگر حرفه ای باشد با تغییر شرایط تازه میشود.
این بحث طولانی است و مجادله آفرین. تا اینجا فقط این گزاره را می پذیرم که باید حرفه ای زندگی کرد.