لقمان را گفتند:
ادب از که آموختی؟
گفت: از بیادبان.
این روزها
منجیان و ناصحان
ادیبان و نادیان عدل
شوربختان و صاحبان جاه
همگی آموزگار ما هستند.
با ادب، راستگو و شریف،
مردمی که ما شدهایم.
لقمان را گفتند:
ادب از که آموختی؟
گفت: از بیادبان.
این روزها
منجیان و ناصحان
ادیبان و نادیان عدل
شوربختان و صاحبان جاه
همگی آموزگار ما هستند.
با ادب، راستگو و شریف،
مردمی که ما شدهایم.
نوشته شده در نظر, از دل نوشته ها, شعر | برچسب اجتماع،نسل امروز ، | 11 Comments »
در خزان
برگهای رنگین
چه شادمان به مرگ میخندند.
آراسته به زیباترین جامههای رنگارنگ
مرگ را جشن میگیرند.
برگهای خوشرنگ و زیبا،
جهان را
و باغها را،
چشمها را و دلها را،
به میهمانی بازی نور با رنگ و شور با جان،
دعوت میکنند.
دست در دستان نسیم سرخوشانه میرقصند
و رها درآغوش باد
درخت را بدرود میگویند.
به گاه مرگ میخندند
و راز خود را آرام
با درختان،نجوا میکنند.
» ما در ریشه ها و شاخه هایتان
تا همیشه زندهایم.»
هیچ بهاری در زیبایی، حریف پاییز نمیشود.
نوشته شده در از دل نوشته ها, شعر | برچسب پاییز،شعر،راز،مرگ | 2 Comments »
گاهی تمام صداها در دریای سکوت غرق میشوند.
.
.
.
.
برای این سرگشته مبهوت
حسرت
چه تلخ معنا میکند
تنهایی را.
در ورای این ابرهای تیره
چه بیتابانه میجوید
خورشیدش را.
که جنون نجیبش
هنوز خاطره نور دارد.
نوشته شده در از دل نوشته ها, شعر | برچسب هنوز, جنون, سکوت، تنهایی، نور | 6 Comments »
گاه سرمان به خبرهایی گرم است که جز هیاهو حاصلی برایمان ندارد. مطبوعات پر است از این دست خبرها.
و برخی مشکلات توجه هیچ روزنامه نگاری را جلب نمی کنند و حتی راه به اخبار پیدا نمی کنند. حساسیت به خبرها در واقع بازتاب افکار اجتماع است. یکی ازکارهای مطبوعات هدایت افکار و جلب توجه مردم به اشکالات اساسی است.
خبر زیر چقدر مهم است؟
رئيس سابق نوسازي مدارس كشور در مراسم توديع خود گفت: هم اكنون بسياري از دانش آموزان ما در طويله درس ميخوانند.
چرا فقط در مراسم خداحافظی یاد آمارهای بد (اینبار اسفناک) می افتیم؟
دنباله خبرچنین است: در حال حاضر تعداد چهار ميليون دانشآموز در شيفت عصر به مدرسه ميروند.
این خبر جای مهمی در روزنامه ها پیدا نکرد و فردا هم فراموش می شود. کاش خبرنگاری گزارشی از این مشکل تهیه می کرد.
لحظه ای کوتاه جلوی یک کیوسک روزنامه فروشی بایستید ، بر پیشانی روزنامه ها چه می بینید؟
انصاف دارم و می دانم که کسی نمی تواند منکر محدودیت اطلاع رسانی در شرایط امروز بشود. اما خبرنگاران ما به کدام خبرها حساسیت بیشتری نشان می دهند؟
امروز اجتماع ما از مطبوعاتش جلوتر است.
نوشته شده در نظر, پرسش | برچسب مطبوعات، خبرنگار, خبر، اجتماع، مدرسه، اهمیت | 2 Comments »
در اخبار خواندم که جمعی از نمایندگان مجلس لایحهای را به مجلس تقدیم کردهاند مبنی بر طرح پذیرش دانشجویان دختر در محل سکونت خود در کنکور سال تحصیلی آینده. این طرح می گوید که سازمان سنجش و دانشگاه آزاد اسلامی باید سیاستی اتخاذ کنند که حتی الامکان داوطلبان دختر در نزدیکی محل سکونتشان قبول شوند. در صورت تصویب طرح «الزام دانشگاهها، مراکز و موسسات آموزش عالی به پذیرش دانشجویان دختر در محل سکونت آنها»، اگر دختران بخواهند در دانشگاهی خارج از محل سکونت خود ادامه تحصیل دهند، باید از پدر یا شوهر خود موافقت نامه کتبی بگیرند.
علت پیشنهاد این طرح چنین بیان شده » مشکلات عدیده ای که از تحصیل دختران در دانشگاه ها، مراکز و موسسات آموزش عالی دور از خانواده و محل سکونت ایشان ناشی می گردد و به منظور اجتناب از آثار سوء اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی این وضعیت». و سپس تبصرهای اضافه شده است:
» تحصیل دختران دانشجو در غیر محل سکونت والدین یا همسر، منوط به موافقت والدین یا همسر می باشد .»
اگر دختری در شهرستان کوچکی نمره قبولی رشتهای در یک شهر بزرگ را کسب کرد آیا از انتخاب آن رشته محروم میشود؟ در این صورت کنکور و آزمون سراسری چه معنایی دارد؟آیا استعداد و هوش مقهور جنسیت و محل زندگی خواهد شد؟
تا به حال اعتراضاتی صورت گرفته ، اما هنوز در مطبوعات و وبلاگها توجه گستردهای به آن نشده است.
تصویب چنین لایحهای عواقب فرهنگی و اجتماعی ناخوشایندی خواهد داشت.
نوشته شده در نظر, از دل نوشته ها | برچسب تبعیض،تحصیل،زنان، لایحه،دانشگاه | 3 Comments »
خوش بینی به نظر من یعنی با دیدگاه حرفهای به زندگی نگاه کردن و بد بینی یعنی آماتور بودن در برابر مسائلی که بهشون نام تلخ یا اتفاق بد میدهیم. به تعبیر من زندگی هنگام بروز یک مشکل، فرصت بینظیری در اختیارمون قرار میده که من بهش میگم فرصت کیمیاگری. باور کن میشه از بدترین پیشآمد شرایطی را بوجود آورد که از طلا با ارزشتر باشه.
وقتی به حرفهای آرام زندگی خوب گوش ندهیم، بلندتر صدامون میزنه و اگر متوجه نشیم بعضی وقتها سرمون داد میزنه. پس باید گوش کردن زمزمه های زندگی را تمرین کنیم. محبت کردن به اطرافیان تمرین خوبیه برای شنیدن زمزمه های زندگی.
نوشته شده در نظر, از دل نوشته ها, حرفه ای | برچسب خوش بینی،کیمیاگری،محبت | 3 Comments »
با شکار ملخی چه شادمانه پای میکوبند
آنها که گندمزارشان از غارت ملخها سوخته است.
به سپیدی قله های دور می نگرم
وقتی که راه کم عبور
در دشت سیاه گم شده است.
پنجم آبان هشتاد و هفت
نوشته شده در نظر, از دل نوشته ها, شعر | برچسب راه | 2 Comments »
سالها قبل خیلی عاصی بودم. پر از خشم . عادات و اخلاق رایج را زیر سوال می بردم و با او خیلی دعوا میکردم. میگفتم کجایی؟ چرا می بینی و هیچی نمیگی؟ می نوشتم و شعر میگفتم.
سفری طولانی رفتم. خیلی دور… خیلی خیلی دور.
از راه درازی برگشته ام . حالا دیگه نمیتونم حرف بزنم. آرامم خیلی آرام.
وبلاگهای بعضی عزیزان شورشی را می بینم میام چیزی بگم اما دلم میگه هیچی نگو.
یاد حرف آن همیشه مست افتادم.
» درد است که آدمی را راهبر است در هر کاری که هست»
فقط هستم و می نگرم تا باز کی روزی……. هنوز هم پر از دردم اما زبان سر خاموش است.
به فراسو می نگرم.
نوشته شده در نظر, از دل نوشته ها | برچسب سفر، بودن، درد، خاموش | 2 Comments »
نوشته شده در عکس | برچسب زیبا، شادی، پروانه | 4 Comments »